در سومین نشست معماری فیلم مطرح شد؛
حیات ذهنی طراح
به گزارش روابط عمومی انجمن صنفی طراحان فیلم سینمای ایران، در سومین جلسه از سلسله نشست های "معماری فیلم" که با همکاری آگراندیسمان و فرش فیلم برگزار شد، امیرحسین قدسی مهمان نشست بود.
آگراندیسمان تلاش میکند نگاهی دقیقتر به بحث صحنه و مدیریت هنری آثار سینمایی داشته باشد و عمق و گسترهی تصاویر سینمایی را واکاوی کند. مجموعه نشستهای «معماری فیلم» این فرصت را فراهم میکند تا تجربههای دیدنمان را با تجربههای عملی طراحان صحنه تلفیق کنیم و با همراهان خود به اشتراک بگذاریم. بر همین اساس به سراغ نامهایی رفتیم که زاویهی دیدشان و خط فکری آنها جایگاه طراح صحنه را ارتقا بخشیده و غنای بصری ویژهای به آثارشان اضافه کرده است.
قدرت ارتباط کلامی با کارگردان و سایر عوامل برای به تصویر کشیدن هستهی معنایی و جانمایهی هر اثر سینمایی یا حتی تئاتر، اولین قدم طراح قبل از شکل دادن به هر فکر و ایدهای است. این برداشت ما از رویکرد طراحی امیرحسین قدسی است که در سومین جلسه از سلسله نشستهای «معماری فیلم» به واسطهی تجربههایش با ما در میان گذاشت.
در این جلسه که با همکاری مشترک فرش فیلم و آگراندیسمان برگزار شد، بعد از آشنایی با اولین قدمهای امیرحسین قدسی برای ورود به سینما سراغ تجربههای او رفتیم. تجربههایی که به گفتهی خود او از تماشای طراحی صحنههای درخشان ایرج رامینفر آغاز میشد و با دستیاری ژیلا مهرجویی کمکم رنگ واقعیت میگرفت.
بخش اصلی برنامه را با بررسی اژدها وارد میشود آغاز شد.
قدسی با انتخاب قشم و متقاعد کردن مانی حقیقی برای فیلمبرداری در این منطقه به نوعی تبدیل به برگ برندهی این اثر میشود.
در فیلم"اژدها"بافت فرهنگی و چهرهی جغرافیایی منحصر به فرد منطقه تمام قد در خدمت آن دروغ بزرگی هستند که فیلم قرار است به مخاطب بگوید. به تعبیر خود قدسی آن کشتی در دل قبرستانی نفرین شده هم در بزرگتر جلوه دادن این دروغ سینمایی موثر بوده، تا جایی که توانستهبود جایگزین ایدهی کلبهای از جنس معماری همان منطقه شود.
کشف و شهود تیم طراحی در طول دورهی پیش تولید آنقدر روی جزئیات فیلم تاثیر گذار بوده که حتی روی انتخاب نام کاراکترها و شغلشان تاثیر گذاشته است.
پس از بررسی جزئیات طراحی صحنهی اژدها وارد میشود سراغ یکی از ویژگیهای بصری آثار قدسی یعنی کنتراست های رنگی رفتیم. تضادهای رنگی پرتکرار در آثار قدسی با تلفیق تونالیتههای آبی و زرد و همچنین سبز و قرمز که به صورت ویژه در سیزده و پذیرایی ساده و خوک به چشم میآمد.
در ادامهی مرور آثار به پذیرایی ساده رسیدیم که تاثیرگذارترین تصمیم روی سرنوشت فیلم انتخاب جغرافیای کردستان بود. حتی طراح صحنه به واسطهی آگاهی و تسلطاش به منطقهی غرب ایران، بین دو منطقهی کردستان و کرمانشاه تفاوت قائل بوده. به گفتهی قدسی کردستان و اورامانات طبیعتی جوانتر، خشنتر و پر شکستتری دارند که بیشتر بر ذات فیلم و تنشهای داستان منطبق میشده. همچنین تمام فضاهای بین راهی این اثر مثل قهوهخانه توسط تیم طراحی صحنه با مصالح بنایی ساخته شده است که از تجربههای ویژهی این فیلم بوده.
در ادامه به چیدمانهایی در آثار قدسی رسیدیم که شاخصترین آنها به همکاریاش با مرتضی فربد در گرگ بازی و کارهای مستقلاش در نگار، آثار مهرجویی و فیلم ارغوان برمیگشت. این چیدمانها هم با توجه به کاراکترهای درون فیلمنامه و فضای داستانی هر کدام شخصیتی منحصر به فرد داشتند.
اما فیلم خوک شاید یکی از متفاوتترین تجربههای امیرحسین قدسی باشد.
قدسی نقش نگار نعمتی در طراحی این فیلم را غیر قابل انکار دانست و تجربهی همکاری با او را لذتبخش توصیف کرد.
در خوک همه جنس کار طراحی وجود دارد، از طراحی داخلی، کار با پردهی سبز و دکور سازی و از همه بیشتر بازی با رنگ و نقاشی و گرافیک در قاب دوربین محمود کلاری.
در نهایت به بررسی فیلم سیزده اثر هومن سیدی رسیدیم که فضاسازی و پالت رنگی سرد آن در پیشبرد داستان نقش جدی داشت. قدسی متواضعانه خود را در این فیلم دستیار هومن سیدی در امر طراحی صحنه میدانست که این از تسلط بصری و ذهنی سیدی به اکباتان بر میآمد. اما صحنهی فیلم در فضاهای داخلی هم درخشان است؛ خانهی خانوادهی از هم پاشیدهی بمانی، اتاق بمانی، مدرسهی زندانگونهی بمانی و تمام فضاهای متروکه و بروتال تاشهای فکری قدسی را همراه خود دارند.
در نهایت طبق معمول نشستهای معماری فیلم، برنامه با پرسش از نمونههای مورد علاقهی مهمان به پایان رسید. قدسی از سادگیهای طراحی پرسونای برگمان به عنوان اثری الهامبخش یاد کرد و طراحی در فیلمهای هانکه و تارکوفسکی را ستایشآمیز خواند.در انتخاب نمونهی ایرانی از طراحی "شاید وقتی دیگر" یاد کرد و فرهاد فارسی، ایرج رامینفر و علی حاتمی را موثرترین چهرههای معماری فیلم در سینمای ایران عنوان کرد.